تن الوده

ساخت وبلاگ

تن الوده و

در این غبار تنهایی نفس کشیدن محال است

بلبل اواز کنان ز سر سر خوشی خوشحال است.

می کارم بزر هایی در این تن الوده

این بزر ها همچو زیبایی نهال است.

روح من در این حوالی تنگ

ز سر الودگی های تن بد حال  است.

پاهایم در لبه تیز گاه پر تگاه

هم چو دندانه های تیز چنگال است.

روح من در تعرض با جسمم

ز درون خود اشفته ی اشفته حال است.

این نفس بی جان در این سرای خاک خورده

گویی هم چو قوچی کور مال است

غبار ها نشسته بر این روح سال خورده

گرچه روح من مریض احوال است.

شاید در تاریکی باشد روح من

انگار در خود فرو رفته در ته سیاه چال است.

سراب میبینم پی در پی با دلم

انگار مار دیدم این مار خوش خط و حال است.

روح گل رخ در خلصه فرو رفته است

که این خلصه همچو خاک نم ناک سفال است.

گل رخ

شعر غزل

 

شعر...
ما را در سایت شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : msaharkhaleghiniyaa بازدید : 226 تاريخ : دوشنبه 3 دی 1397 ساعت: 14:50