باد که در لا به لای موهایم شروع به وزیدن کرد
انگار تو بودی که در موهایم شروع به رقصیدن کردی.
ودر گوش هایم نجوای آرامی از تللو باران.
وقطرات شنبم صبح گاهی که بر گل برگ های تنم می بارد. بوی علف رازهایی که از دور دست های وجودم به مشام می رسد.
وصدای انعکاس آب های روانی که در قلبم میشونم.
وسپیداری که در دور دست ها دور دست ها دور دست ها
در جاده ای پر از درختان صنوبر ایستاده.
می گوید آماده ای...
شعر سپید
گل رخ
برچسب : نویسنده : msaharkhaleghiniyaa بازدید : 121