سگوار

من در خودم گم شدم. وحتی خودم در خودم نا پیدا میماند زمانه بر من وزن سنگینی وارد میکند ومن تاب سنگینی یه حصارمهر بانی نما یک قاب ونقاب به ظاهر خوشحال ندارم حقیقت ودروغ در پشت نقاب مهربانی پنهان شده اند درمن دست های طیعت به ظاهر سبز به ظاهرزیبا به ظاهر دل فریب به سمت من دارز می شود ومن در حصار تاریکی وخلا به بونه ای نوری پنهان میبرم به بونه ی نوریکه به من یادور لحظه هایی بود که در ان بوی امید میدهدا انگار در ته دریایی هستم واز ته دریا نوری میبینم.  دوست دارم خودم مانند خودم باشم نه مانتد انسان نمایی که تقلید کور کورانه میکند من مثل خودم وخودم مثل شاخه گل نایاب درپس قلعه. بلندی. من باید تلاش کنم که خود نابم دست یام.  من مانند خودم و خودم مثل هیچکس

+ نوشته شده در  جمعه یکم اردیبهشت ۱۳۹۶ساعت 20:17  توسط sahar  |